.:: Death Angel ::.

The Best Persian Blog For Iranian Young

.:: Death Angel ::.

The Best Persian Blog For Iranian Young

تفاوت !!!

سلام خدمت همه دوستان گلم 

 

با عرض معذرت از مدتی که دوبار نبودم، هم مشکلات کاری بود و هم نداشتن حرف خاصی برای گفتن. 

 

اینبار با یه پست در مورد کم شدن فرهنگ آریایی و ایرانی اومدم و مطلبی گذاشتم که خواندنش خالی از لطف نیست. امیدوارم بتونم تاثیری هر چند کم در به فکر فرو بردن خواننده های این مطلب داشته باشم. اگر خدا بخواهد ادامه دارد. برای خواندن مطلب به ادامه مطلب بروید. 

 

Lady Godiva 

Lady Govida

 

زنی که برهنه در شهر چرخید تا مردم راحت باشند 

همسر دوک کاونتری انگلیس زنی خیلی محبوب و محترم بود. وقتی ظلم شوهر و مالیات سنگینی که باعث بدبختی مردم شده بود،را مشاهده کرد . اصرار زیادی کرد به شوهرش که مالیات رو کم کنه ولی شوهرش از این کار سرباز می زد. بالاخره شوهرش یه شرط گذاشت، گفت اگر برهنه دور تا دور شهر بگردی من مالیات رو کم می کنم

گودیوا قبول می کنه، خبرش در شهر می پیچد، گودیوا سوار یک اسب در حالی که همه ی پوشش بدنش موهای ریخته شده روی سینه اش بود در شهر چرخید، ولی مردم شهر به احترامش اون روز، هیچکدوم از خانه بیرون نیامدند و تمام درها و پنجره ها رو هم بستند

در تاریخ انگلیس و کاونتری بانو گودیوا به عنوان یک زن نجیب و شریف جایگاه بالایی دارد و علاوه بر مجسمه ای که در کاونتری ساخته و نگهداری میکنند بسیاری مکان های دیگر نیز از وی مجسمه و تندیس های یابود ساخته شده و چندین فیلم نیز در این باره ساخته شده است.   

 Lady Govida

"خودتان قضاوت کنید بین اتفاق بالا و پایین"   

 ببین فرهنگمون چقدر بالا رفته  

از تو کیفم دوهزارتومانی درآوردم و به راننده دادم. هشت هزار تومان پول داشتم، چهار تا دوهزارتومانی. راننده گفت خرد بده خانوم. گفتم خرد ندارم، هفت‌تیر پیاده می‌شم. گفت نگه می‌دارم برو خرد کن بیار. گفتم من نمی‌کنم این کارو آقا. گفت یعنی چی. گفتم وظیفه‌ی من نیست. گفت خانوم وظیفه‌ی شماست وقتی می‌خوای بیای سوار تاکسی شی اول نگاه کنی ببینی پول خرد داری یا نه. برنمی‌گشت نگاهم کند. گفتم مجلس تصویب کرده؟‌ اگه قرار باشه از صبح سوار هر ماشینی می‌شم خرد بدم باید به جای کیف با خودم گونی وردارم. بدون اینکه سرش را برگرداند دوهزار تومانی را پس داد و گفت به سلامت. نه خردتو خواستیم نه درشتتو. می‌خواست شرمنده‌ام کند؟ یا خودش را در نقش بازیکن ایرانی می‌دید که با بازیکن اسرائیلی وارد رقابت نمی‌شود و مسابقه را واگذار می‌کند؟‌ دوهزار تومانی را گرفتم و گذاشتم تو جیبم و پیاده شدم. در را بستم و یک‌طرف شالم ماند لای در و هر چه کشیدم نیامد. به تقلا افتادم در را باز کنم شال را نجات بدهم که ماشین حرکت کرد و بقیه‌ی شالم از سرم کشیده شد و باهاش رفت. شال قرمزی که از توی مترو خریده بودم دو هزار و پانصد تومان داشت همین‌طور دور می‌شد و بال‌بال می‌زد. فکر کنم راننده به این می اندیشید که : قبل از اینکه عرق فرد خشک شود انتقامت را بگیر ! . دستم را عین اسرای بعثی گذاشتم روی سرم. زیر پل عابر پیاده‌ی هفت‌تیر بودم و مانده بودم چه کنم. چند نفر دوره‌ام کردند. یکی‌شان کتش را درآوردو گفت خانوم اینو بنداز رو سرت تا نگرفتن ببرنت. گفتم نمی‌شه که آقا. یکی گفت بیا این دستمالو بنداز سرت تا از اونور خیابون برات روسری بخرم. مثل آتشی بودم که می‌خواستند با بیل خاموشم کنند. گفتم نمی‌خوام آقا اگه می‌شه یه دربست بگیرید برم. هفت‌هشت نفری دورم جمع شده بودند و یکی‌دوتاشان داشتند با موبایل ازم فیلم می‌گرفتند. انگار آدم به این لختی تو عمرشان ندیده بودند. گفتم یعنی چی؟‌ از چی فیلم می‌گیری آقا؟ صدایی از پشت سرم گفت همیشه یه زاپاس همرات باشه آبجی. زنی گفت بیا این پلاستیکو بذار رو سرت من برم برات یه شالی روسری‌ای چیزی بگیرم. کیسه پلاستیک دسته‌دار را کشیدم روی سرم و تعداد موبایل‌هایی که به طرفم گرفته شده بود بیشتر شد. دستم را گرفتم جلوی صورتم. مثل کسی که تو لباسش خرابکاری کرده، مثل کسی که یک‌دفعه زیپ شلوارش در رفته یا، قبل از رسیدن به قرار مهمش افتاده توی جوب، تو یک جلسه‌ی رسمی آروغ بلندی زده.وای ی ی ی . . .  

 

تعداد موبایل‌هایی که به طرفم گرفته شده بود بیشترو بیشتر شده بود!!!!!!!!!  

 

Persian

نظرات 4 + ارسال نظر
ziba یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:46 ب.ظ http://zibaaa.blogsky.com/

خدا خیرت بده
اینجا با چادر ماشینم بری باز برات بوق میزنن
حالا دیگه چادر ملی رو ولش کن


ولی در کل همش بخاطر اون جمله معروف بود که هر شهری یه دستشویی میخواد
وقتی دستشویی شهرو ورداری بوی بد همه شهرو ور میداره

من قبول ندارم فرهنگ ما ایرانیا فلانه و یا بهمانه همه جای دنیا خوبو بد داره

چرا پس میگیم اون لوتیگریهای قدیمی نمونده چرا اگه یه زن باعفت تو خیابون راه میرفت مردم با نگاه بد نگاهش نمیکردن مردم همون مردمن نژاد همون نژاده ولی این شرایطه که مردمو خراب کرده البته اخرشم بگم باز ذاتم میتونه تاثیر داشته باشه

سلام عزیز

کاملا حق با تو هست

خیلی ها دارن گلوی خودشونو پاره میکنن تا همین هارو ثابت کنن اما !!!

همه حقمون شده آرزومون خیلی مضحکه !!!

حسین پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:30 ب.ظ http://1w1p.blogsky.com

سلام.
آقا این کامنت ما رو ندیدی؟
همینجا گذاشته بودم ولی حالا نیس
یکی ورش داشته فکر کنم

نه هسته نترس

مرسی از اینکه سر زدی

135 دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:02 ب.ظ http://alone-withall.blogsky.com

چی بگم.
ببخشید ها ولی غیرت از جامعه امروز ما رخت بسته.
اون داستان را شنیدید که پسره به مرده میگه میشه به خانومتون نگاه کنم ازش لذت ببرم؟
باز خوبه چند تا آدم پیدا شدن دورش رو گرفتن.
اونی که داشته فیلم می گرفته به این فکر نکرده اگه ناموس خودش بود چی؟
این یعنی بی تفاوتی.
نمیدونم.
اون قدر مشکل عمیقه و بیخ پیدا کرده که هر طرفش رو بگیری یک طرف دیگه اش در میره.
مقایسه جالبی بود.

ممنون از اینکه اومدی و بیشتر ممنون از اینکه نظر دادی

حرفت درسته کار از این حرفها گذشته

aylar دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:44 ق.ظ http://www.aylar-rainbow.blogfa.com

این دختر خانوم دیگه نوبرشو اورده!
حقش بود........................سانسور شد

من عکس رو همینجوری پیدا کردم گذاشتم این که واقعا همون نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد