آزادی ، مرغی بود که دیروز مرد . . . !
برای خواندن مطلب به ادامه بروید . . .
آزادی ، مرغی بود که دیروز مُرد . . . !
آن را
در دل خاک پنهان کردم
تا کسی آن را
با خون آلوده نکند
همه چیز در
گناه پاکیزه مدرن غرق گشته
نمی خواستم آن مرغک بیچاره
به دام هوس های عبث افتد
یا حتی
بدست افکار سرگردان عالمان امروزی
مگر که
آزادی، دستمایه ی هزل است یا هجو ؟!!!
که هر روز
در میکده ای
به دور خود بچرخد
برای پولی سوخته
آزادی ، مرغی بود که دیروز مرد
اما . . . !!!
در زیر خروارها خاک که
آن را
نگه می دارند
مارهایی را دیدم که
طمع دریدن قلبش
را داشتند
آن مرغک بیچاره
اسیر بیماران دوران نشد
آن را
از دست گرگان چشم ناپاک
دور کردم تا
روزی همچون گلی
برای جهان سوخته
جوانه زند
و شاید
شکوفه هایی که گناه های پوسیده را
در خود خفه کنند
آن مرغک بیچاره
در خوابی است که
جانش را در امان داشته
آزادی مرغی بود که دیروز مُرد
بی رنگی (سپید)
حالم گرفته بود و بیکار.....گفتم به روز شم و بیدار.....که مرا خواب نیست در میان کفتار.به روزم
مارهایی دیدم که طمع دریدن قلبش را داشتند..بسیار لذت بردم.به خدا شما اصلا نیومدی بگی من به روزم.من به روز میشم پدرم در میآد.بعدش وقتی خبررسانی میکنم باید خیلی سریع این کار رو کنم.چون خیلی خسته کنندست.ولی در کل شرمنده ام.
سلام ، خواهش میکنم. شرمنده
جالب بود بردیا جان
گردان سرها رو به پایین!به چپ چپ!به گور گور........
به وزم با کیان کوچولو...
سرعت نت امروز پایینه.نتونستم دانلود کنم.ولی باید گوش بدم.فردا
فرقی نمی کند اسیر کدامین قفس شدن
وقتی همه جا به شکارت نشسته اند
باور کن پرنده ی هر دیاری که باشی
باز شکار تقدیر توست !
خیلی قشنگ بود مرسی